نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
منزلت ملی یک کشور، تابع قدرت ملی و تصویری است که یک کشور از خود، برای افکار عمومی جهان میسازند. این تصویر میتواند تابعی از قدرت سختافزاری باشد و در دامنهای از قدرت کوچک تا قدرت بزرگ نظامی جای گیرد و یا تابعی از قدرت نرمافزاری باشد و به عنوان یک برند مطرح گردد. قدرت سختافزاری تا قبل از جنگ سرد، نقش قابلتوجهی در مناسبات بینالمللی داشت. همزمان با پایان جنگ سرد (1991)، تحولات تکنولوژیک و انقلاب در عرصه ارتباطات و اطلاعات و همچنین شتابگرفتن فرآیند جهانیشدن و تحولات در حوزه دیپلماسی و سیاست بینالملل در قرن بیستویکم، باعث شد تا عناصر جدیدی مانند: شبکههای ماهوارهای، ورزش، فرهنگ، تکنولوژی، گردشگری، اینترنت... در روابط بینالملل مطرح شود که تحولی در منابع ساخت قدرت به وجود آورد. ظهور این عناصر جدید، باعث تعریف جدیدی از قدرت شد که اصطلاحاً «قدرت نرم» نامیده شد. قدرت نرم بیشترازآنکه ابزاری برای قدرتهای بزرگ باشد؛ به مؤلفهای مهم در سیاست کشورهای متوسط و کوچک قرارگرفت تا با استفاده از آن آسیبپذیری خود را در برابر عوامل داخلی و خارجی کمتر کنند. دراینمیان، قطر به عنوان یک کشور کوچک و آسیبپذیر با تکیه بر حمایتهای خارجی و استفاده از منابع نرمافزاری چون رسانه، ورزش، اقتصاد، فرهنگ و آموزش و گردشگری ... توانست منزلت ملی خود را در نظام بینالملل تا حدودی ارتقا ببخشد و از این راه امنیت ملی خود را تامین کند.
کلیدواژهها
مقدمه
هر کشور برای شناخت منافع ملی و ارتقاء منزلت خود باید به مقدورات و امکانات داخلی و هم به محذورات و ملزومات بینالمللی توجه کند. در هر یک از این دو حوزه داخلی و خارجی، دو دسته از عوامل سختافزاری و نرمافزاری وجود دارند که میتوانند به عنوان عامل قدرتساز در صعود و افول منزلت یک کشور در نظام بینالملل نقش ایفاء کنند. در عرصه بینالمللی بازیگرانی که توانستهاند عوامل سختافزاری و نرمافزاری خود را بهینه کنند، بهسهولت توانستهاند با عنایت به ملزومات ناشی از فضای بینالمللی منزلت خود را ارتقاء ببخشند. در دوره جنگ سرد، بیشترین توجه کشورها به عوامل سختافزاری قدرت بود. بعد از جنگ سرد، با پیشرفت در حوزههای فناوارنه و ظهور جنبههای گوناگون دیپلماسی، عوامل نرمافزاری در ارتقای منزلت ملی کشورها، جایگاه ویژهای یافتند. قطر بهعنوان یکی از کشورهای کوچک آسیبپذیر، بهعلت نداشتن منابع قدرت سختافزاری (جمعیت، وسعت سرزمینی، منابع معدنی ...)، برای حفظ بقای خود و بازیگری مؤثرتر در نظام بینالملل بهسمت استفاده از قدرت نرم پیش رفته تا خلاء ناشی از منابع مادی را برطرف سازد. نگارندهگان قصد دارند در این پژوهش به این پرسش پاسخ گویند که چگونه عوامل نرمافزاری قدرت باعث تحول در منزلت ملی قطر و تامین امنیت برای این کشور طی سالهای 1995 تا 2011 شدند؟ به نظر میرسد قطر توانسته با کسب حمایتهای خارجی و تمرکز بر منابع نرمافزاری چون دیپلماسی صلح، اقتصاد، رسانه، میانجیگری، ورزش، فرهنگ و ... تصویرمطلوبی از خود در نظام بینالملل بسازد که باعث ارتقای نسبی منزلت ملی و تامین امنیت برای این کشور در نظام بینالملل شده است.
1.چارچوب نظری ـ مفهومی
1ـ1. ملاحظات نظری
سعی تمام کشورها در نظام بینالملل، ارتقاء منزلت ملی خود میباشد که تابعی از قدرت ملی است. قدرت ملی به مجموعهای از تواناییهای مادی و معنوی اطلاق میگردد که در قلمرو یک واحد جغرافیایی به نام کشور یا دولت وجود دارد (کاظمی، 1369: 134). در تعریفی دیگر، قدرت ملی، توانایی، قابلیت و ظرفیت یک ملت و یک کشور برای استفاده از منابع مادی و معنوی خود با هدف اعمال اراده ملی و تحصیل اهداف و منافع ملی میباشد (حافظ نیا، 1386: 46). اگر کشوری از قدرت ملی بالایی برخوردار باشد، میتواند منافع ملی خود را بدون مانع تأمین کند. بنابراین بین قدرت ملی یک کشور و میزان نقشآفرینی آن کشور در روابط بینالملل رابطه مستقیمی وجود دارد (زرقانی، 1388: 111). کارشناسان و صاحبنظران در حوزههای روابط بینالملل، جغرافیای سیاسی, علوم سیاسی ... دیدگاههای متفاوتی در خصوص عوامل تولیدکننده قدرت ملی ارائه کردهاند که نشان میدهد منابع قدرت ملی، یک مجموعه مختلط از عوامل نرمافزاری و سختافزاری قدرت است که عوامل نرمافزاری نقش بیشتری در تولید قدرت ملی دارند (پیشگاهی فرد و دیگران، 1390: 198). قدرت سخت به صورت قهرآمیز و توانایی در اجبار تعریف میشود. در روابط بینالملل بازیگر و کشوری توانمند و قدرتمند به شمار میرود که از جمعیت زیاد، وسعت سرزمینی، منابع طبیعی، توانایی و توسعه اقتصادی و تکنولوژیک، نیروی نظامی و توان اجتماعی نسبتاً زیاد و گستردهای برخوردار باشد (دهقانی فیروزآبادی، 1387: 56). قدرت نرم در یک تعریف کلی، قدرتی است که با استفاده از آن باعث میشویم دیگران از روی رضایت مطابق خواست ما رفتار کنند. به عبارت دیگر، با استفاده از قدرت نرم بر گزینهها یا ترجیحات طرف مقابل نفوذ میکنیم و آنها را مطابق میل خود تغییر میدهیم، بدون اینکه طرف مقابل احساس اجبار کند (قنبرلو، 1390: 10). بر این اساس، جوزف نای، قدرت نرم را توانایی شکلدهی به ترجیحات دیگران میداند (نای،1382: 353). نای همچنین قدرت نرم را فراتر از ترغیب و اقناع یا توانایی برانگیختن دیگران به انجام کار یا عملی از طریق استدلال می داند (نای، 1386: 111). منابع قدرت، با توجه به تعریفهای ارایه شده از قدرت، مدام در حال تغییر است. بدین معنی که در هر دوره و شرایطی از تاریخ بشر، یک یا چند منبع در توانایی و افزایش قدرت تأثیرگذار بوده است. منابع قدرت ملی در قرن بیست و یکم، فناوری، اقتصادهای مبتنی بر اطلاعات، کیفیت استفاده از فناوری اطلاعات در بخشهای مختلف سیاسی-اقتصادی و اجتماعی و قدرت نرم میباشد (پیشگاهی فرد و دیگران، 1390: 195).
1ـ2. ملاحظات مفهومی
الف. منزلت ملی: منزلت ملی، مفهومی است که حامل یک بار معنایی مثبت است و قدمت چندانی در ادبیات سیاسی ندارد؛ که اخیراً توسط تحلیلگرانی چون سیفزاده (1389) برای نشان دادن تصویر مثبتی که کشورها از خود، برای افکار عمومی جهان میسازند؛ به کار رفته است. این تصویر میتواند تابعی از قدرت سخت افزاری باشد و در دامنهای از قدرت کوچک تا قدرت بزرگ نظامی جای گیرد و یا تابعی از قدرت نرمافزاری باشد و به عنوان یک برند مطرح گردد (سیفزاده، 1389: 97).
ب. دیپلماسی نیچه[1]: برای اولین بار گرت ایوانز[2] در دورانی (1983-1996)که وزیر امور خارجه استرالیا بود، واژه دیپلماسی نیچه را به کار برد. در این نوع دیپلماسی پیشنهاد میشود که: «متمرکزکردن منابع روی حوزههایی خاص، نسبت به توزیع همان منابع در تمام سطوح، بهتر میتواند باعث حصول نتایج ارزشمند و سود شود» (هنریکسون، 1388: 141).
ج. برندسازیملی[3]: برند دربرگیرنده دو مفهوم جامعه و فرهنگهای آن جامعه است. بهعبارتدیگر فرآیند برندکردن کشورها، بخشی از فرآیند تجاریسازی[4] فرهنگ و جامعه است و در اصل متفاوت از برندکردن محصولات است (De jong, 2011: 31 ). به گفته پترسون: «برند، بهترین ایده مشتریان در مورد یک محصول است. برند ملی تصور افکار جامعه جهانی در مورد یک کشور خاص است» (Peterson, 2006: 745). برند ممکن است بهعنوان یک مفهوم مورد توجه قرارگیرد.
مفاهیمی چون: صلحطلب، شرور، بی ثبات، ثروتمند... (Van ham, 2001: 3).
د. میانجیگری: میانجیگری یکی از روشهای اولیه جایگزین حلوفصل منازعه میباشد. میانجیگری در برگیرنده مداخله طرف ثالث در روند مذاکره میباشد. نقش میانجیگر کمک به طرفین منازعه به منظور برقراری ارتباطات مؤثر و پیداکردن راهحل قابلقبول دوطرفه میباشد (جوادی ارجمند، 1387: 21)
ه. دیپلماسی رسانهای: با ورود رسانههای جمعی در قرن بیستم به عرصه روابط بینالملل،بویژه پس از جنگ دوم جهانی، چهره دیپلماسی سنتی دگرگون شده، با پدیدهای به نام دیپلماسی رسانهای مواجه میشویم که در نوع خود در تاریخ بیسابقه است، زیرا رسانهها بویژه شبکههای ماهوارهای تصویری،در عمل، قویتر، مؤثرتر و نیز کارآمدتر از وزارت امور خارجه و هیأتهای دیپلماتیک عمل میکنند (قوام، 1384: 14).
و. دیپلماسی ورزشی: پیر بوردیو (2002-1930) امر ورزشی را که ظاهراً غیرسیاسی است، پهنه و میدانی برای رقابت بر سر قدرت میداند. به همین خاطر حکومتها سازمانهای ورزشی را به رسمیت میشناسند تا از آن طریق به بسیج تودهها و فتح آنان بپردازند (ملکوتیان، 1388: 303) و با استفاده از آن به تقویت روابط در سراسر جهان اقدام نمایند (حسینی، 1388) علاوهبراین، ورزش در بسیاری از کشورهای به عنوان یک برند ملی مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه ایران به کشور کشتی معروف شده است.
- شناخت کلیات قطر
قطر با مساحت 11437 کیلومتر مربع، و با جمعیتی حدود 1600000 نفر، یکی از کشورهای کوچک و تازهتأسیس خلیجفارس است (افشار،1383: 25). قطر در مجموع داراى زمینى مسطح و پوشیده از ریگزار است. مناطق شمالى و مرکزى به دلیل زمین حاصلخیز و نمو گیاهى فصلى و طبیعى تنها نواحى مناسب براى کشاورزى محسوب مىگردد (علوی،1374: 2). هواى آن در تابستان گرم و مرطوب و دماى آن بین 20 تا ۴۶ درجه سانتىگراد متغیر است. از میزان بارندگى کمى در حدود ۵ اینچ در سال برخوردار است. آبهاى زیرزمینى نیز به دلیل حجم بالاى مواد معدنى جهت مصارف شرب و کشاورزى مناسب نمىباشد. (جناب، 1349: 110). این عوامل جغرافیایی این کشور را به سمت تجارت و بازرگانی بین المللی سوق داده است. بندر بازرگانى دوحه از مجهزترین بنادر قطر محسوب مىشود که در کنار شهر دوحه واقع گردیده است. دوحه پایتخت قطر و مرکز حکومت، ادارات دولتى و مؤسسات مالى و بازرگانى این کشور است که در وسط ساحل شرقى شبه جزیره قطر واقع مىباشد (علوی،1374: 3). اقتصاد این کشور در گذشته بر پایه دامپرورى، ماهیگیرى و صید مروارید بنا شده بود. کشف نفت در سال ۱۹۳۹، به تدریج اقتصاد این کشور را تغییر داده و با توجه به میزان متوسط درآمد، آن را تبدیل به یکى از ثروتمندترین کشورهاى جهان نمود. (www.mofa.gov.qa). اولین تشکیلات جدید حکومتی در دهه 1950 میلادی با نقش عمده انگلیس در این شیخنشین ایجاد شد. با استقلال قطر در سال 1971، امیر قطر بلافاصله سازمان سیاسی جدیدی را برای اداره امور قطر معرفی کرد. این سازمان سیاسی شامل کابینه با عضویت ده وزیر، تحت ریاست نخستوزیر بود که توسط امیر انتخاب میشد (مجتهدزاده، 1372، 200) این کشور از سال 1972 میلادی دارای قانون اساسی موقـت بوده است که بـر اساس آن امیر دارای صلاحیت و اختیارات وسیعی است و فرامین حکومتـی را صادر میکند. بعد از کودتای 1995، امیرحَمَد اصلاحات زیادی را در ساختار حکومت انجام داده است. در حال حاضر تشکیلات حکومتی در قطر شامل سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه است. قطر از نظر نظامی چندان قدرتمند نیست و تا قبل از استقلال، این نیروهای انگلیسی بودند که حافظ تمامیت ارضی این کشور کوچک بودند. بعد از استقلال تلاشهای بیشتری برای تقویت نیروهای نظامی صورت گرفت و توسعه صنعت نفت در این کشور، فرصتی را برای تجهیز ارتش فراهم آورد (علوی، 1374: 78). در طول دهه 1980 میلادی ارتش قطر با سلاح های انگلیسی و فرانسوی تجهیز شد و از 1990، قطر قراردادهایی را برای خرید سلاح از آمریکا امضا نمود و به یکی از خریداران عمده سلاح این کشور تبدیل شد. در حال حاضر نیروهای مسلح قطر حدود 11800 نفر است (, 2010: 14 M.Blanchard).
3. منزلت ملی قطر تا (1995)
قطر تا سال 1995م؛ تحت سیطره شیخ خلیفه بود. شیخ خلیفه حدود ۲۰ سال به صورت حاکم بلامنازع بر قطر حکومت نمود لیکن بهتدریج با افزایش نقش ولیعهد، از نفوذ وى کاسته شد. سرانجام به دنبال ۴ ماه اختلاف شدید بین امیر و جناح ولیعهد در 27 ژوئن 1995 در حالى که شیخخلیفه در جریان سفر خارجى خود به سر مىبرد؛ شیخ حَمَد، امیر جدید، قدرت را در قطر بدست گرفت (اسدی، 1381: 282). قطر تا سال 1995م؛ یک کشور کوچک بود که اقتصاد آن بر پایه صید سنتی مروارید و استخراج اندک نفت تامین میشد. و بقای آن منوط به روابط حسنه با عربستان، بحرین و انگلستان بود. نیروهای نظامی قطر تا 1995، تنها توان تامین امنیت، در داخل کشوری با جمعیتی کمتر از یک میلیون را نفر داشتند. قطر در دهه 80 و سالهای آغازین دهه 90 شاهد تحولات و بحرانهایی چون: حمله نظامی نیروهای قطری به تأسیسات ایجاد شده از سوی بحرین در جزیره فشتالدیبل در آوریل 1986، نمایش موشکهای استینگر در سال 1988 که باعث بحران در روابط این کشور با آمریکا شد، مشارکت در ائتلاف بینالمللی برای آزادسازی کویت در 1991، امضای پیمانهای همکاری نظامی با کشورهای خارجی از جمله امضای پیمان دفاعی با آمریکا در 1992و درگیری نظامی با عربستان در پست مرزی خفوس در 1990 بود که باعث خط مشی جدید در سیاست این کشور شد (علوی، 1374: 82). سیاست قطر تا 1995 متأثر از ژئوپلیتیک قطر، محتاطانه و دوری از هرگونه مناقشه است. تا این زمان اگر چه قطر به عضویت برخی از سازمان ها و نهادهای بین المللی درآمده بود اما به دلیل اندازه کوچکش حتی در خلیج فارس هم به آن توجه نمیشد. آسیب پذیری این کشور کوچک باعث شد تا تامین امنیت دغدغه اصلی امیر جدید قطر شود.
- راهبرد امنیتی قطر
قطر یکی از کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس است که به دلیل نداشتن منابع سختافزاری کافی به سمت استفاده از قدرت نرم گام برداشت تا نه تنها امنیت خود را تامین کند بلکه دیدگاههای مرسوم درباره کشورهای کوچکی چون قطر را تغییر دهد (www.economist.com). مهمترین نکته در درک سیاست جدید قطر، دقت در طبقهبندی این کشور بهعنوان کشوری کوچک در عرصه بینالمللی و ویژگیهای خاص اینگونه از دولتها است (اسدی، 1390: 5). این ویژگیهای خاص باعث شده است تا بقاء و حفظ امنیت اولویت اول سیاست های این کشور کوچک باشد. هیچ شکی در این نیست که حمله عراق به کویت در سال 1990 و حوادث روی داده در اولین جنگ خلیج فارس و در طول جنگ نفتکشها[5] درس باارزشی برای کشورهای حاشیه خلیجفارس بود (Kamrava, 2009: 411). مطمئناً خطر عربستان سعودی، بحرین و مدعیان داخلی خانواده سلطنتی تهدید کوچکی برای قطر نیست. از نظر امیر حَمَد، آسیبپذیری در مقابل تهدیدات داخلی و بینالمللی بزرگترین چالش بوده که باید بهطریقی آن را حل نمود (Peterson, 2006: 741). تنش میان دوحه و ریاض اولینبار در سال 1992 با تجاوز عربستان به قطر حالت جدی بهخود گرفت. عربستان مدعی مالکیت 23 مایل از سواحل جنوب شرقی قطر است (جعفری ولدانی، 1371: 52-58). تنشهای بلندمدت قطر با بحرین نیز بر سر جزایر حوار، با تصمیم دادگاه بینالمللی لاهه، در سال 2001 به نفع بحرین حل شد (Akhmetov, 2012). قطر، مانند تمام کشورها برای تأمین امنیت و حفظ بقای خود با چالشهای خاصی روبرو بوده است. از زمان 1760 تا 1971، قطر متوجه نیاز خود به یک حامی رسمی از میان قدرتهایی شد که اغلب ناپایدار بودند. تحولات بینالمللی و تغییر در منابع قدرت ملی، محدوده انتخابهای قطر را گسترش داد. بهطوریکه این کشور قادر شد بدون اینکه لازم باشد امنیت خود را به متحدان قوی پیوند زند، به حیات سیاسی خود ادامه دهد (B.Roberts, 2009: 246).
4ـ1. امنیت سخت افزاری
تهدیدات خارجی باعث شد، قطر برروی استراتژیهای تکمیلکننده از قبیل تکیه بر حامیان قدرتمند در برابر همسایگان بزرگتر اعتماد کند. تا سال 1970 قطر در مناقشه با عربستان از حمایت انگلیس برخوردار بود. چیزی طول نکشید که قطر متوجه شد که آمریکا میتواند جانشین انگلستان باشد (Anzawa, 2011: 52). سفارتخانه آمریکا در سال 1973 در قطر تأسیس شد. بااینحال روابط قطر با آمریکا تا بعد از جنگ خلیجفارس در 1991 ثمرهای نداشت. در جنگ خلیجفارس قطر به نیروهای ائتلاف اجازه داد تا از خاک این کشور برای حمله به عراق استفاده کند. در 1992قطر با آمریکا توافقنامهای امنیتی امضا کرد (M.Blanchard, 2010: 12). برپایه این توافق دو کشور از اواسط دهه 1990 بیش از یک میلیارد دلار صرف توسعه و ساخت پایگاه العدید کردند. بعد از امضای توافقنامه همکاریهای دفاعی با آمریکا، امنیت قطر به دلیل حضور سربازان آمریکایی به ظاهر تأمین شد (Akhmetov, 2012). در سال 2001 قطر رایزنیهای نتیجه بخشی جهت انتقال پایگاه نیروهای آمریکا که برای نظارت بر منطقه پرواز ممنوع جنوب عراق ایجاد شده بود به پایگاه العدید قطر انجام داد (نادری قطبالدینی، 1382: 68). این پایگاه در جنوب دوحه، پایتخت قطر واقع شده و مرکز فرماندهی و پشتیبانی و پایگاه هوایی اصلی عملیاتهای جنگی ایالات متحده در افغانستان و عراق است. دولت اوباما در سال مالی 2010 مجدداً درخواست 60 میلیون دلار برای بازسازی و تجهیز بیشتر این پایگاه کرد. این پایگاه طولانیترین باند هوایی خاورمیانه را دارا میباشد (M.Blanchard, 2010: 3). بهنظرمیرسد که نزدیکی نظامی قطر با آمریکا و جایدادن پایگاه نظامی آمریکا در خاک خود به دلیل ترس آن از نقشههای عربستان سعودی باشد. امیرحَمَد میخواست برای آمریکا وفادارتر از عربستان سعودی باشد (AbuKhalil, 2011/11/21). امیر قطر با جایدادن بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاک قطر، دست بعضی از کشورها مانند سعودیها را که درتلاش برای کنترل کشورهای کوچک حاشیه خلیجفارس هستند را کوتاه کرده و از این طریق تا خواست از خود و کشورش دفاع کند. همچنین قطریها بهدلیل ترس از انتقال قدرتهای بزرگ صورتگرفته در گذشته و برای ایجاد تنوع در وابستگی امنیتی خود، بهدنبال ضمانتهایی از جانب هند بودند. بهاینترتیب در نوامبر 2008، بهدنبال بازدید نخستوزیر هند از قطر روابط هند و قطر محکمتر و نزدیکتر شد. این روابط شامل امکان کمک نظامی هند به قطر در صورت درخواست قطر بود (B.Roberts, 2009: 248). علاوه بر پیمانهای امنیتی، قطر سعی نمود با خرید تجهیزات نظامی مدرن و استخدام مستشاران نظامی آمریکایی، ارتش کوچک خود را تقویت کند.
4-2. امنیت نرمافزاری
قدرت نرم، قدرتی ناملموس است و منابع سازنده آن را دین، ارزشها و باورها، ایدئولوژی و دانش معرفی مینماید (محمدی، 1387: 24). جوزف نای از دانشگاه هاروارد، در سال ۱۹۹۰، درکتاب «تغییر ماهیت قدرت امریکایی»، قدرت نرم را مطرح کرد و در سال ۲۰۰۴، درکتاب «قدرت نرم: راه موفقیت در سیاستهای جهانی» آن را بسط داد (نای، 1382: 363). آنچه زمینه توجه به قدرت نرم را به وجود آورد از یک طرف، کمبود منابع سازنده «قدرت سخت» و سنگینشدن هزینه کاربرد آن، بخصوص قدرت نظامی، در سایه پیچیدگی سیاست بینالملل و افکارعمومی جهانی و از طرف دیگر روشهای بهنسبت آسانتر تولید قدرت نرم وکاربرد بدون چالش آن میباشد. به همین سبب، اکثر کشورهای جهان، از کوچک و بزرگ، جایگاه ویژهای برای قدرت نرم قائل شدند. در این میان، جاذبه قدرت نرم برای کشورهای کوچک پُررنگترشد، چرا که معمولاً آنها به دلایل ژئوپلیتیکی، آسیبپذیر و در عین حال از منابع کمتری برای ساخت قدرت سخت برخوردارند. قطر نیز بعد از سال 1995م؛ گام های بزرگی در راه ساخت قدرت نرم برداشت. در این راستا قطر از «دیپلماسی نیچه» سود جست. این نوع از دیپلماسی کشورها را بر آن می داد تا منابع خود را در حوزه هایی متمرکز کنند که در آن حوزه ها مزیتهایی نسبت به دیگران دارند. این رویه باعث ایجاد «برندهای ملی» می شود. برندسازی برای کشورهای بزرگ، نوعی رقابت در عرصه سیاست، تجارت و فرهنگ است. اما برای کشورهای کوچک، انتقال از حاشیه به متن نظام بینالملل است. بنابراین قطر سعی نمود با سرمایهگذاری در حوزه های زیر خود را متمایز از دیگر کشورهای کوچک و همسایه نشان دهد.
الف . دیپلماسی صلح: بقا در یک منطقه پرتنش مانند خلیج فارس و در میان رقابت پیچیده عربستان، ایران و آمریکا کار سادهای نیست. کشورهای کوچک نمیتوانند بیطرف باشند. امارات، بحرین، قطر، کویت و عمان باید سیاست خود را مشخص کنند. همه آنها درک مناسبی از سطوح قدرت در نظام بین الملل دارند. به همین خاطر سعی کرده اند حداقل، روابط حسنهای با قدرتهای بزرگ داشته باشند. در این بین قطر سعی نموده کمی متفاوت باشد چرا که جایگاهی که امیرحَمَد برای آینده این کشور در نظام بینالملل ترسیم نموده بود، بدون حمایت قدرتهای بزرگ، بخصوص ایالات متحد آمریکا و رضایت کشورهایی چون ایران، عربستان و ترکیه دستنیافتنی مینمود (Gengler, 2011). رابطه مسالمتآمیز با ایران برای قطر حیاتی است چرا که بزرگترین ذخایر گاز قطر در شمالیترین نقطه این کشور و مشترک با ایران است. داراییهای حاصل از منابع گازی فاکتور کلیدی در انعطاف بیشتر و روش خلاقانه در سیاست خارجی است (thegulfblog.com). روابط عربستان و قطر هم در بُرداری از همگرایی، واگرایی، اتحاد و ترس است. وابستگی قومی – مذهبی به عربستان ونداشتن سابقه تاریخی – فرهنگی، کمبود منابع سختافزاری و توسعهطلبیهای ارضی عربستان، باعث شده تا روابط قطر- عربستان با آنکه ظاهری دوستانه دارد، باطنی از بیاعتمادی داشته باشد و بخش مهمی از شاکله سیاست خارجی قطر را تشکیل دهد. درمجموع قطر به دنبال نزدیکشدن به آمریکا و درپیشگرفتن سیاست موازنه منفی بین ایران و عربستان شده است.
علاوه بر این، در چند سال اخیر قطریها روابط سیاسی بسیار خوبی با ترکیه داشتهاند. چرا که ترکیه تا حدودی از اعتبار بینالمللی برخوردار است و میتواند به اقدامات و درخواستهای بینالمللی قطر مشروعیت دهد. تقویت روابط آنکارا – دوحه علاوهبر منافع مشترک، با پیوندهای مذهبی نیز همراه است و قطر بیمیل نیست که ترکیه رهبری جهان عرب را به جای عربستان کسب کند. رژیم صهیونیستی نیز اگرچه نزد افکار عمومی جهان اسلام منفور است با اینحال این امر مانع برقراری روابط غیرمستقیم قطر با این رژیم نشده است. قطریها بااینکه میتوانستند مانند برخی کشورهای اسلامی بیطرف باشند، ترجیح دادند روابط گرمتری با رژیم صهیونیستی داشته باشند و در همان حال از حماس و حزبالله حمایت کنند و رابطه نسبتاً دوستانهای با ایران داشته باشند (F.Cooper and Momani, 2006: 10).
ب. اقتصاد، گردشگری و فرهنگ: توسعه صنایع گاز قطر باعثشده تا این کشور به سلطان ال.ان.جی در جهان شهرت پیدا کند. این موفقیت باعث شده است تا صنایع گاز قطر[6] برای این کشور یک برند بینالمللی محسوب شود. رشد صنایع گاز و نفت باعث شد تا قطر در سال 2008 رکوردی تازه را در خاورمیانه ثبت کند و دارای بیشترین رشد اقتصادی شود. علاوهبراین ثبات اقتصادی این کشور باعث شده است تا در جذب سرمایه خارجی موفق باشد بهطوریکه در سال مالی 2007-2006، در بین 141 کشور جهان، رتبه دهم را از آن خود کرد (عمادی، 1390: 13). در سال 2011، صندوق بینالمللی پول[7] اطلاعاتی را منتشر کرد که نشان میداد قطر ثروتمندترین کشور جهان است. بهطوریکه سرانه هر فرد قطری بیش از 88000 دلار است که در اینصورت شهروندان قطری ثروتمندتر از لوگزامبورگ و حتی دوبرابر ثروتمندتر از شهروندان آمریکایی هستند (L.O'Sullivan, 2011). همچنین امیرحَمَد برنامه بلندمدتی را تدوین کرد تا اقتصاد خود را مستقل از نفت کند. او 40% از بودجه قطر را تا سال 2016 به احداث پروژههای عظیم زیربنایی تخصیص داده است (Goodspeed, 2012). علاوه بر این سرمایهگذاریهای خارجی، نظیر سرمایهگذاریها در کارخانههای خودروسازی پورشه[8] و فولکسواگن[9]، بانک کشاورزی چین، فروشگاههای زنجیرهای هارودس[10] در لندن، تصفیهخانههای نفت چین، تیم فوتبال اسپانیا، خانه مد فرانسه... نیز باعث برندشدن قطر شده است (Goodspeed, 2012). یکی از منابع برندکردن قطر توسعه صنعت گردشگری و هتلداری این کشوراست. سازمان گردشگری قطر[11] نقش مهمی در فرآیند برندکردن قطر دارد (De Jong, 2011: 2). در اینراستا آنها برای رسیدن به هدف خود سرمایهگذاری های بسیار زیادی در بخش منابع ایجادی[12] انجام دادند. چرا که قطر فاقد منابع ذاتی فرهنگی و طبیعی است. آنها 17 میلیارد دلار در توسعه زیرساختهای گردشگری سرمایهگذاری کردند تا قطر جذابتر بهنظر برسد. همچنین موسیقی، فرهنگ و صنایعدستی قطر را با الهامبخش هنرمندان، صنعتکاران و مهندسان مدرن کردند. علاوهبراین، سازمان گردشگری قطر، توجه ویژهای به مقاصد گردشگری قطر دارد. همچنین آنها سعی دارند ورزش، تجارت، صنعت هواپیمایی و همایشها و کنفرانسهای مهم بینالمللی را به صنعت گردشگری پیوند بزنند. آنها از فضای نمایشگاهی و سالنهای بزرگ کنفرانس قطر استفاده میکنند و دوحه را عامل برگزاری نمایشگاهها و اجلاسهای بینالمللی معرفی میکنند (De Jong, 2011: 3). علاوه بر حوزههای فوق، تأسیس بهترین موزه اسلامی هنری جهان، میزبانی از فستیوال فیلم New York’s Tribeca و تأسیس ساختمان مزایده Sotheby در دوحه نقش مؤثری در برندشدن قطر داشتهاند (B.Roberts, 2009: 250).
ج. دیپلماسی رسانهای شبکه الجزیره
افکار عمومی اینک، مرزهای ملی را پشتسر گذاشته و بهعنوان یک بازیگر یا نیروی سیاسی تازه مطرح گردیده است (غفوری و کمالی، 1389: 172). یکی از ابزارهای تأثیرگذار بر افکار عمومی، رسانهها هستند. قطر ابتدا با هدف تأثیرگذاری بر افکار عمومی عرب و مقابله با نفوذ عربستان، در سال 1996 اقدام به تأسیس شبکه الجزیره کرد. این شبکه در طی چند سال به چهرهای بینالمللی و بخصوص بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 به وزنه تعادلی در برابر برتریطلبی رسانهای آمریکا در جهان عرب تبدیل شد. عملکرد این شبکه دربرابر تروریست، جنگ در افغانستان(2001) و جنگ عراق(2003)، باعث شهرت بیشتر این شبکه شد. روایت داستان موفقیت الجزیره بدون درنظرگرفتن حامیان آن ممکن نیست (Hroub, 2012). مدیریت مالی شبکه الجزیره بهشدت به دولت قطر وابسته است و کشور قطر مهمترین حامی مالی این شبکه است. این مساعدت و کمک مالی مداوم از طرف کشور میزبان، بیطرفی شبکه الجزیره را به شکل اجتنابناپذیری زیر سؤال میبرد (Anzawa, 2011: 17). اگرچه الجزیره باعث افزایش آگاهی جامعه عرب و کانال انتقال انتقادها به رهبران شد؛ بااینوجود از انتقادات درامان نماند؛ بهخصوص زمانی که اقدام به پخش نوارهای ویدئویی القاعده، گروههای شورشی در عراق و کلیپهایی از مقامات رسمی رژیم صهیونیستی نمود و همچنین زمانی که آشکارا به رژیم صهیونیستی اجازه داد که اخبار خود را به زبان خود یعنی عبری، انگلیسی یا عربی پخش کند (Miles, 2006: 21). برای مثال، در اواسط جنگ عراق، پل ولفوویتز[13] معاون وزیردفاع ایالات متحده، شبکه الجزیره را بهشدت متهم کرد که خبرهای آن بهنفع صدام حسین است و زندگی سربازان آمریکایی را بهخطر میاندازد (Guardian.co.uk). بههرحال این حقیقت که قطر، توسط ارتش آمریکا حمایت میشود و در عین حال شبکه الجزیره که بهصورت مداوم میزبان دیدگاههای ضدآمریکایی است را در خود جایداده، یک تضاد قابلتوجه است (Schanzer, 2002) اخیراً، ویکیلیکس[14] یک گزارش سیاسی از سفارتخانه آمریکا در دوحه را فاش کرد. این گزارش بیان میکرد: «شبکه الجزیره در منطقه باید بهعملکرد خود بهعنوان ابزاری برای نفوذ قطر ادامه دهد و این وجهه خود را حفظ کند هرچند که در مغایرت با سیاست خارجی قطر باشد» (Guardian.co.uk). از طرف دیگر شبکه الجزیره امری لازم برای تحقق و شکلدهی برند ملی قطر و حیات سیاست خارجی آن است (Hroub, 2012).
بدون تردید شبکه الجزیره کمک بزرگی در راستای ارائه تصویر مهمی از قطر نهتنها در خاورمیانه بلکه در سرتاسر جهان میباشد (Safi, 2008: 104).با افزایشمحبوبیت الجزیره، عربستان مجبور شد شبکه العربیه را در مارس 2003، تأسیس کند (Anzawa, 2011: 24). با تأسیس العربیه به وسیله عربستان، شبکه الجزیره رقیب رسانهای آن شد. تجزیه و تحلیل اختلافات بین دو کشور قطر و عربستان یک راه ساده برای توضیح عملکرد دولت قطر در این مورد است که چگونه از شبکه الجزیره بهعنوان یک ابزار سیاسی برای اعمال فشار به عربستان استفاده میکند (El-Nawaway and Iskaner, 2003: 203-204). در این شبکه فضای لازم برای سعودیها و غیرسعودیها فراهمشده تا نظریات و انتقادهای خود را نسبت به خاندان سعودی بیان کنند (AbuKhalil, 2011/11/21). قطر همچنین از خروجی سایر رسانهها حمایت میکند تا از این طریق بتواند نظرات منفی نسبت به آلسعود را تشدید کند. زمانی که الجزیره برای اولینبار پخش شد از دیدگاههایی که مخالف عربستان سعودی بود؛ بهگرمی استقبال میکرد. انتقادات نسبت به عربستان همچنان ادامه داشت تا اینکه با بهترشدن روابط قطر با عربستان از حجم انتقادات در این شبکه کاسته شد (AbuKhalil, 2011/11/24). شبکه الجزیره علاوهبراینکه بهعنوان عامل بازدارنده در مقابل قدرتهای اطراف قطر عمل کرده، یک عامل مهم در خلق برند ملی قطر نیز بوده است. با تأسیس شبکه انگلیسی الجزیره در 2006، قطر بیشازپیش موردتوجه قرار گرفت؛ بهخصوص در آمریکا که محل پخش این شبکه بود. شبکه الجزیره در راستای سیاست دوستی قطر با آمریکا و غرب، هیچگاه از اعمال خشونتآمیز بر علیه آمریکا حمایت نکرده است (Miles, 2006: 20).
د. میانجیگری در منازعات: در منطقهای که بحرانها و منازعات حزبی در بین کشورها و ملتهای آن معروف است و منطقهای واقعاً بحرانی است، قطر بهسرعت خود را بهعنوان عامل حل این مناقشات مطرح کرد. «دیپلماسی نیچه» دوحه باعث شده که قطر به عنوان منجی صلح قابلاعتماد، شهرت پیدا کند (اسدی، 1390: 16). پافشاری بر روی ایفاء نقش میانجیگر، در برخی موارد، باعث ناراحتی کشورهای مصر و عربستان شده است، چرا که آنان این نقش را برای خود میخواهند (Green, 2009). اقدامات میانجیگرانه قطر اغلب با حمایت قدرتهای جهانی یعنی ایالات متحده، روسیه، فرانسه و بریتانیا شکل گرفته است و انگیزه آن چیزی جز کسب شهرت در عرصه جهانی، نیست (Kamrava, 2011: 542). ایفاء این نقش، بخش مهمی از استراتژی امنیت ملی قطر است. در واقع افزایش اهمیت و محبوبیت قطر بهعنوان «واسطهای بیطرف» میتواند از تعداد مخالفان جهانی و منطقهای آن بکاهد. بااینوجود فقط بیطرفی نیست که باعث جذب قطر بهعنوان یک میانجی میشود. قطر دارای ترکیب قدرتمندی از پول، فضای هتل و ارتباطات است. دولتی که قصد افزایش قدر و منزلت بینالمللی خود را دارد؛ باید صورتحسابهای میلیونی را برای هزینه هتلهای شورشیان بپردازند. بعدازاینکه توافقنامهها امضاء میشود قطر با قول بازسازی و کمک در توسعه، این قراردادها را شیرینتر میکند (Dickinson, 2012).
یکی از مهمترین میانجیگریهای قطر در لبنان بود که این کشور کوچک را در میان بازی بزرگان آشکار کرد. جنگ بین رژیم صهیونیستی و حزبالله در سال 2006 این فرصت را به دولت قطر داد تا خود را به عنوان یک منجی صلح در این بین نشان دهد. قطر300 سرباز برای تقویت نیروهای سازمان ملل برای حفظ صلح در لبنان فرستاد و ازاینطریق به حضور خود بهعنوان مشاور امنیتی موقت سازمان ملل قوت بخشید (www.economiist.com). درحالیکه که عربستان و مصر تمایلی نسبت به حمایت آشکار از حزبالله ؛ نداشتند، قطر نقش فعالی پس از آتشبس در لبنان داشت. مثال دیگر از دیپلماسی موفق قطر به عنوان واسطه صلح، در بحران سال 2007 بود که در پی عدم توافق سیاستمداران لبنانی بر سر کاندیدای ریاستجمهوری پدید آمد. دولت قطر میزبان بیش از 15 حزب لبنانی شد و توانست در می 2008، باعث توافق احزاب مختلف بر سر ریاستجمهوری میشل سلیمان شود (Ghobari, 2010). همچنین آنها به این توافق رسیدند که از 30 عضو دولت وحدت ملی، 11 جایگاه را به حزبالله اختصاص دهند و همچنین به حزبالله توان وتو تصمیمات دولتیای که با آن موافق نمیباشد نیز داده شد؛ که یکی از آرزوهای دیرینه حزبالله بود (Blanford, 2008). در نتیجه قطر در حوزهای به موفقیت دست یافت که اتحادیه عرب، سازمان ملل، فرانسه و دیگر میانجیها شکست خورده بودند (Doherty, 2012).
علاوه بر لبنان، میتوان نقش فعال قطر در کاهش منازعات در سودان را یک میانجیگری موفق عنوان کرد. بحران سودان نتیجه تعصبات قومی – مذهبی دولت مرکزی سودان در قبال دارفور[15] بود. در پی بیتوجهی دولت مرکزی و رهاکردن مناطق جنوبی، بیثباتی در دارفور شدت گرفت. در نتیجه دولت مرکزی برای کنترل دارفور قبایل عرب مسلمان[16] را مسلح کردند. این سیاست دولت، باعث گسترش حشونتها و شروع درگیریها بین نیروهای دولت سودان و گروه جانجاوید از یکطرف و دو گروه شورشی ارتش آزادیبخش سودان[17] و جنبش عدالت و برابری[18] از طرف دیگر شد (قادری، 1383: 40). قطر در سال 2008 به صورت بسیار دوستانه و با تلاشهای وزیر امورخارجه وقت، احمد بنعبداللهالمحمود، وارد مناقشات و بحران سودان شد و رهبری اقدام ابتکار صلح دارفور را به عهده گرفت (Al Hakeem, 2008). در طول آن سال و قبل از برقراری تماسهای عمیق با احزاب سودان که در این مناقشه درگیر بودند، وزیرخارجه قطر با مقامات رسمی کشور آمریکا، فرانسه، لیبی و وزیر امورخارجه چین، سازمان ملل، اتحادیه عرب و اجلاس سران عرب دیدار کرد تا اطلاعات لازم درباره این درگیری را جمعآوری کند. همچنین المحمود، سفرهای خود را برای کشف حقیقت به خارطوم و منطقه دارفور آغاز کرد، همچنین سفرهایی نیز به همسایگان سودان، جیبوتی و چاد که بهنوعی در اقدامات میانجیگرانه قبلی نقش داشته و پناهندگان دارفوری را در خود جای داده بودند؛ داشت. (Kamrava, 2011: 544). علاوه بر جمعکردن اطلاعات، این سفرها تأثیر بسیار مهمی در کسب اعتبار برای قطر در بین طرفهای درگیر داشت. همچنین این سفرها حسننیت قطر را به گروههای جداییطلب دارفوری نیز نشان داد (Kamrava, 2011: 545). مذاکرات انجامشده در دوحه بین دولت سودان و یکی از بزرگترین گروههای شورشی دارفور، به نام جنبش عدالت و برابری، در فوریه 2009 آغاز شد و نتیجه آن، امضاء تفاهمنامهای بود که هر دو طرف در آن متعهد به ایجاد اطمینان و داشتن حسننیت در فرونشاندن و حل مشکل دارفور شدند. طرفهای درگیر توافق کردند که دوحه را بهعنوان محل برگزاری گفتوگوهای بین دو طرف انتخابکرده و مذاکرات را تحت حمایت امیر قطر و دولت قطر انجام دهند (http://Allafrica.com).
اقدام دیگر قطر در میانجیگری بین حوثیها و دولت یمن بود. شورش حوثی[19] در سال 2004 و با تحریک حسینالحوثی[20]، مجتهد زیدی، با حدود 4000 دانشجو آغاز شد. حسینالحوثی در دهم سپتامبر 2004 کشته شد. اما قیامی که او شروع کرده بود ادامه یافت و منجر به وقوع مجموعه قیامها و جنگهایی شد که از مارس 2005 تا ژوئن 2007 ادامه یافت. در زمان وقوع درگیریهای دور چهارم، امیر حَمَد به صنعا سفر کرد و تمایل خود را برای میانجیگری بین دولت و شورشیان بهطور رسمی اعلام کرد. امیر حَمَد اعلام کرد که اگر دو طرف درگیری به خاتمه جنگ رضایت دهند، قطر برای بازسازی استان سعدا[21] سرمایهگذاری خواهد کرد (International Crisis Group ,2009: 4). در ژوئن سال 2007، دولت و نیروهای حوثی آتشبس اعلام کردند و به دنبال چندین سفر قطری به صنعا و سعدا، نمایندگان شورشیان حوثی و دولت یمن در دوم فوریه 2008، پیمان صلحی را در دوحه امضاء کردند. عدم پایبندی طرفهای درگیر به پیمان صلح باعث ادامه درگیریها تا ماههای پایانی سال 2008 شد و دولت یمن در تابستان سال 2009 حمله گستردهای را به مناطق استقرار شورشیان آغاز کرد. در اوایل مارس، رئیسجمهور علیعبدالله صالح اعلام کرد که توافقنامهی دوحه به معنای واقعی مرده است (International Crisis Group, 2009: 21-22). قطر تلاشهای میانجیگرانهی خود را در تابستان 2010 مجدداً ازسرگرفت و بهدنبال آن در اواخر ماه آگوست، دو طرف مجدداً متعهد شدند که جنگ را موقتاً قطع کنند و توافقنامهی دیگری را در دوحه امضاء کنند. همزمان با اقدام مجدد قطر در میانجیگری بین دو طرف درگیر در یمن، عربستان سعودی مبلغ یک میلیارد دلار در این کشور جنگزده سرمایهگذاری کرد و درست یکروز قبل از اعلام برگزاری دور جدید مذاکرات در سال 2010 در دوحه قطر، عربستان از علیعبداللهصالح خواست تا بند جدیدی به توافقنامه افزوده شود تا طبق آن عربستان بتواند هر توافق انجام شده با حوثیها را وتو کند (Kamrava, 2011: 552). مداخله سعودیها باعث شد تا تلاشهای میانجیگرانه قطر مانند مورد لبنان و دارفور رضایتبخش نباشد تاحدی که موجبات نگرانی حوثیها را فراهم کرد.
ه. دیپلماسی ورزشی: دیپلماسی ورزشی به معنای استفاده از ورزش برای مقاصد سیاسی و تأمین منافعملی است. امروزه رقابت زیادی برای میزبانی مسابقات ورزشی بینالمللی و جهانی بین کشورها وجود دارد. قطر با تصمیم فدراسیون فوتبال[22] این شانس را پیداکرد که میزبان پُربینندهترین رویداد ورزشی دنیا باشد. قطر برنده دیپلماسی ورزشیای شد که تقریباً از دو دهه قبل شروع کرده بود (Kessous, 2011). پیام قطر از برد مزایده جامجهانی اینبود که: «ما خواهان تغییر نگاههای منفی نسبت به کشورهای کوچک با جمعیت محدود و تبدیل آن به نگاه مثبت بودیم» (F.Cooper and Momani, 2006: 8). علاوهبراینکه قطر میزبانی بازیهای جامجهانی 2022 را برنده شده، رسماً برای میزبانی بازیهای المپیک 2020 نیز اقدامکرد و در مزایده شرکت نموده است. قطر برای میزبانی بازیهای آسیایی 2006 نیز مبلغ 8/2 میلیارد دلار هزینه کرد که سومین رخداد بینالمللی مهم ورزشی بعد از جامجهانی و بازیهای المپیک به شمار میآید (Doherty, 2012). قطر ثروتمندترین کشور جهان است. درنتیجه برای تأمین هزینه رویدادهای ورزشی مشکلی ندارد. این امیرنشین کوچک، به محلی برای تماشای وقایع ورزشی تبدیل شده است و میزبان بسیاری از مسابقات ورزشی بااعتبار نظیر: فوتبال، فرمول 1، تنیس، گلف، راگبی، ورزشهای پهلوانی...بوده است. علاوهبراین قطریها سرمایهگذاریهای کلانی را در ورزش اروپا انجام دادند. ازجمله صرف 60 میلیون دلار برای پیراهن تیم بارسلونا. قطر در چند سال اخیر مبلغی حدود 225 میلیارد دلار صرف پروژههای زیربنایی کرده است که بخشی از آن صرف هزینههای جامجهانی میشود. ازجمله 3 میلیارد دلار برای آمادهسازی زمین مسابقات و 17 میلیارد دلار برای ساخت هتلها درنظرگرفته شده است (Kessous, 2011). به گفتهی آقای شیخآلثانی «اینکه که شما در کمیته بینالمللی المپیک[23] به رسمیت شناخته شده باشید تا در سازمان ملل متحد، از اهمیت بیشتری برخوردار است، چون همگان به تصمیمات آن احترام میگذراند». المولا[24] رئیس ارتباطات قطر فلسفه رهبران قطری را به درستی عنوان میکند: «ورزش راه مفید و سریعی برای شناساندن و فرستادن پیام و تبلیغی برای کشورمان به حساب میآید. وقتی صحبت از خاورمیانه میشود فوراً به «تروریست» میاندیشند، برای همین رهبران مملکتی میخواهند قطر از شهرت و محبوبیتی در جهان برخوردار باشد»(بونیفیس، 2004).
نتیجهگیری
بررسی سیاستهای قطر از 1995 تا 2011 نشان می دهد که این کشور کوچک تامین امنیت را محور همه سیاستهای خود قرار داده است. قطر برای حفظ بقا یک هدف را برگزیده که آن ارتقاء منزلت ملی خود در نظام بینالملل است تا از این رهگذر هزینههای تهاجم به خاک خود را برای دشمنانش افزایش دهد. ارتقا منزلت ملی قطر تابع قدرت ملی این کشور قلمداد شده که خود مجموعهای از قدرت سختافزاری و نرمافزاری است. در این راستا قطریها با انتقال نیروهای آمریکایی به پایگاه العدید و توسعه و تبدیل آن به بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه و خرید تجهیزات مدرن و نوسازی ارتش، قدرت سخت خود را بهینه کردند. این امر به آنها اجازه داد تا از زیر سایه سنگین ایران، عربستان، عراق و بحرین بیرون بیایند و با آسودگی بیشتری عوامل نرمافزاری را برای افزایش قدرت ملی خود و ارتقاء منزلت ملی به خدمت بگیرند. حوزه نرمافزاری دنیای وسیعی است که کشورها به فراخور خود از آن بهره جستهاند. موفقیت در این حوزه نیاز به برنامهریزی و هدفمندی دارد. لذا قطریها از«دیپلماسی نیچه» استفاده کردند و منابع خود را در حوزههایی متمرکز کردند که بتواند تصویر نیکویی از قطر در سطح جهان ارائه کند. این حوزهها اغلب رقبایی سرسخت دارند که رقابت را برای یک کشور کوچک سخت مینمایند. به همین دلیل قطریها با دیپلماسی صلح، خود را یک کشور دوست معرفی کردند که افزایش قدرت آن، همسایگانش را تهدید نمیکند. افزایش قدرت بدون منابع مالی امری دشوار است. به همین دلیل صنایع نفت و گاز قطر با سرمایههای خارجی و داخلی گسترش یافتند و قطر را به یک کشور گازی و ثروتمند تبدیل کردند. ثروت زیاد پشتیبان بلندپروازیهای قطریها شد. بدون شک تاسیس شبکه الجزیره یکی از مهمترین سیاستهای نرمافزارانه قطر بوده است که خود به بزرگترشدن تصویر قطر و ارائه آن کمک کرده است. همچنین میانجیگریهای این کشور کوچک آن را از دیگر کشورها متمایز نموده است. اولین نتیجه این میانجیگریها معرفی قطر بهعنوان یک کشور صلحساز در نظام بینالملل است. علاوه بر این میزبانی رویدادهای مهم سیاسی و ورزشی نظیر جام جهانی فوتبال، نام قطر را تا دورافتادهترین مناطق جهان مطرح میکند. همچنین قطر سعی نموده است با سرمایهگذاری در بخشهای فرهنگ، آموزش و هنر نامی در بین دوستداران هنر داشته باشد و به مقصد دانشجویان خاورمیانه تبدیل شود.
[1]. Niche Diplomacy
[2]. Gareth Evans
[3].Nation Branding
[4]. Commodification
[5]. درگیری بین ایران و عراق در 1988-1980
[6]. Qabco
[7]. International Monetary Fund
[8]. Porsche
[9]. Volkswagen
[10]. Harrods
[11]. QTA
[12]. زیرساختهای گردشگری
[13]. Paul Wolfowitz
[14]. WikiLeaks
[15]. ساکنین غیرعرب جنوب سودان
[16]. جانجاویدها
[17]. Sudan Liberation Movement/Army
[18]. Justice and Equity Movement
[19]. Huthi
[20]. Hossein al-Huthi
[21]. Sa,ada
[22]. FIFA
[23]. CIO
[24]. El Mola