وحدت اسلامی از نوع مطلوب و ثمر بخش آن، یعنی اهتمام برای رسیدن به نوعی یگانگی در منافع و اهداف و تقریب در باور های دینی، از سوی کسانی که مشترکات بسیاری در باورهای اسلامی دارند، یکی از مهمترین آن ها اندیشه ...
بیشتر
وحدت اسلامی از نوع مطلوب و ثمر بخش آن، یعنی اهتمام برای رسیدن به نوعی یگانگی در منافع و اهداف و تقریب در باور های دینی، از سوی کسانی که مشترکات بسیاری در باورهای اسلامی دارند، یکی از مهمترین آن ها اندیشه مهدویت است؛ درحقیقت اندیشه مهدوی بعنوان یک قدرت نرم؛فرایندی را رقم میزند که در آن بشریت از طریق رفتار مطابق با گرایش هر فرقه اسلامی و در قالب ابزاری غیر خشونت آمیز روی افکار مردم (نخبگان و عامه مردم) تاثیر گذاشته و موجب آثار، حرکات و رفتار مشترک که همان وحدت جهان اسلام باشد، در راستای تغییر ذهنیت و رفتار جامعه هدف، قدم بر میدارد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری از طریق مطالعه اسناد و مدارک کتابخانهای است که به بررسی مبانی شناخت و تقویت مولفه های وحدت بخش مذاهب اسلامی در پرتو اندیشه مهدویت، در متون گرانسنگ دینی، می پردازد. یافته ها حاکی از آن است که این اندیشه نوعی از اندیشه ها و نگرش های معطوف به آینده و در حقیقت، رویکردی آینده نگرانه است. ارکان وحدت بخش اندیشه مهدویت شامل امامت و ولایت است و جهانی بودن، عدالت، امنیت و رشد و توسعه ویژگی های جامعه مهدوی است که در تحقق وحدت جهان اسلام بمثابه یک قدرت نرم اثر می کند، این اندیشه نقطه مشترک فرق اسلامی و عامل انسجام ادیان است چرا که اندیشه انتظار و چشم به راهی و طلب آمدن منجی آسمانی و الهی، محور مشترک و وحدت بخش همه ادیان است
مفهوم قدرت ملی بعد از فروهشتن نظام دو قطبی دوران جنگ سرد و متعاقب آن، شکل گیری واحدهای سیاسی مستقل (دولت – ملت) نمود بارزتری یافته است. قدرت ملی، تعین بخش اهداف و مصالح ملی هر واحد سیاسی است؛ زین سان، ...
بیشتر
مفهوم قدرت ملی بعد از فروهشتن نظام دو قطبی دوران جنگ سرد و متعاقب آن، شکل گیری واحدهای سیاسی مستقل (دولت – ملت) نمود بارزتری یافته است. قدرت ملی، تعین بخش اهداف و مصالح ملی هر واحد سیاسی است؛ زین سان، امروزه در پهن دشت سیاست جهانی، هرگونه تحولی در قدرت ملی، تحول در اهداف ملی را در پی خواهد داشت. در دهه های اخیر، گفتمان اصول گرایی دینی به عاملی مؤثر در عرصه روابط بین الملل تبدیل شده است که بر اساس آن، «دیانت» در تسلسل و پیوند تنگاتنگی با «سیاست» و «قدرت» قرار گرفت؛ به دیگر سخن، رویکرد دینی در عرصه روابط بین الملل سبب ساز برسازی فضای اندیشه ورزی و کنش گری جدید و متمایز شده است. این گفتمان، برجسته ساز این معناست که فرهنگ سازی از طریق تغییر در مبانی هنجاری مسلط پیشین و خلق معانی بدیع، می تواند منجر به استحاله یِ اوضاعِ مادیِ جهانی شود. با توجه به این مسایل نظری، نگارندگان در نوشتار حاضر با کاربست روش تحلیل محتوا و تکیه بر منابع کتابخانه ای و اسنادی، به واکاوی مفهومی و نظری قدرت ملی بر اساس بررسی نظریه های داخلی و خارجی، شناخت مؤلفه ها و شاخصه ها و ابعاد آن بپردازد. یافته پژوهش حاضر بیان می دارد که از وادی و رویکرد دینی، اثرگذارترین عامل بر قدرت ملی دولت ها، «اتحاد ملی» و اتحاد «انسانیت» انسان هاست.