این پژوهش بر آن است که مفهومبندی رایج از قدرت نرم نمیتواند نفوذ و محبوبیت ایران در میان کشورهای منطقه را بهخوبی تبیین نماید. دلیل آن هم این است که مولفههای قدرت نرم در این چهارچوب عمدتاً مولفههایی ...
بیشتر
این پژوهش بر آن است که مفهومبندی رایج از قدرت نرم نمیتواند نفوذ و محبوبیت ایران در میان کشورهای منطقه را بهخوبی تبیین نماید. دلیل آن هم این است که مولفههای قدرت نرم در این چهارچوب عمدتاً مولفههایی مادی، اینجهانی و سکولار هستند. از اینرو باید یک مفهومبندی متفاوتی از قدرت داشته باشیم تا بتوان این نفوذ و محبوبیت در میان ملل لبنان، فلسطین، عراق، یمن، افغانستان و دیگران را تبیین نمود.مقاله حاضر مدعی است که برای بررسی مولفههای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران باید از چارچوب مفهومی دیگری بهره جست. بنابراین، مسأله اصلی پژوهش حاضر یافتن چارچوب مفهومی جدیدی برای تبیین قدرت نرم ایران در منطقه است. به باور نویسنده و بر اساس یافتههای یک مطالعه پایلوت و همچنین همراستا با برخی پژوهشیهای پیشین، نویسنده باور دارد که ریشه این قدرت و نفوذ را باید در جهانبینی ایرانی-اسلامی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران جست. از اینرو، با استفاده از مدل نظری برگرفته از دیدگاههای آیتالله مطهری، مولفههای شکلدهنده به 3 بنیان جهانبینی، یعنی هستها، آرمانها و بایدهای جهانبینی ایرانی-اسلامی در نگاه رهبران جمهوری اسلامی ایران مورد کاوش قرار گرفته است. برای کاویدن این جهانبینی از روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد جهتدار استفاده شده است. یافتههای مقاله نشان میدهند که هستها و آرمانهای جهانبینی ایرانی- اسلامی عمدتاً مولفههای انگارهای هستند که به بایدهای رفتاری آن نیز شکل میدهند. از اینرو ادعا میشود چارچوب مفهومی قدرت انگارهای با مولفههای غیرمادی، دینی و آنجهانی میتواند تبیین بهتری از قدرت و نفوذ ایران در کشورهای دیگر بهدست دهد.