محمد حسین جمشیدی؛ محسن اسلامی
دوره 7، شماره 1 ، تیر 1396، ، صفحه 42-65
چکیده
اندیشه و فرهنگ، بنیان و اساس هر اجتماع انسانی را تشکیل میدهند و تفاوت جوامع بشری به تفاوت در اندیشه، نگرش و فرهنگ آنها باز میگردد. نشان جامعهٔ سالم، اندیشهٔ متعالی و فرهنگ سالم و علامت جامعهٔ بیمار ...
بیشتر
اندیشه و فرهنگ، بنیان و اساس هر اجتماع انسانی را تشکیل میدهند و تفاوت جوامع بشری به تفاوت در اندیشه، نگرش و فرهنگ آنها باز میگردد. نشان جامعهٔ سالم، اندیشهٔ متعالی و فرهنگ سالم و علامت جامعهٔ بیمار و منحط، اندیشهٔ راکد و فرهنگ آشفته و بیمار است.بسیج که از لحاظ لغوی از عناصر «اراده»، «آگاهی»، «سامانبخشی» و «عاماندیشی» شکل گرفته است، از لحاظ مفهومی روندی اندیشهای- عملی است. روندی معقول، منطقی، آزادانه، آگاهی و مبتنی بر فطرت انسانی نوع بشر که حاصل عقل، تعقل و تدبر اوست. در بعد نهادی نیز این روند سازمان مییابد. و در لوای رهبری آزاداندیش و فرزانه – چونان امام خمینی (ره)- قرار میگیرد. بستر و کارمایهٔ اصلی بسیج، اندیشه و تفکر و فرهنگ بسیجی است. اندیشه و تفکر بسیجی نیز محصول عقل انسان آزاد و عامل شکوفایی آن است که در کلیت خود جهاننگری و بالتبع ایدئولوژی گروهی یا طبقاتی نیست بلکه ایدئولوژی نوع انسان است.حاصل اندیشه، نگرش و ایدئولوژی بسیجی، فرهنگ بسیجی است و آن نظامی از اندیشهها و معانی و ارتباط میان آنها و نیز ارتباط آنها با الگوهای رفتاری «انسان بسیجی». در چنین نظام معنادار ارتباطی است که تمام کنشها و رفتارها معنا یافته، ارزش و قداست مییابند. این نظام فرهنگی که از جوهرهٔ عقلی- دینی برخودار است با فطرت بشری نیز هماهنگی دارد و دارای ویژگیهای چند، مانند خداگونه اندیشی، اتکا بر فطرت سلیم انسانی، عقلایی و منطقی بودن، واقعیت نگری، آرمانگرایی، ولایت مداری, ایمان پذیری، علم باوری، متعهد بودن، تخصصگرایی، وحدتگرایی و وفاقاندیشی، مصلحتشناسی، نوآوری و تحول، عدالتخواهی و ظلمستیزی، نگرش عاشورایی، شهادتطلبی و اسوهگرایی است و لذا هرگز نمیتواند در قالبهای تنگ گروهی و طبقاتی یا جناحی و صنفی باقی بماند وگرنه بسیجی نخواهد بود.